به حقیقت، دل این مرد بزرگوار
معدن تقوا بود; زیرا بسیار مواظب خود بود. همواره اهتمامش بر این بود و
میگفت در شب و روز زمانی را برای حسابرسی خود قرار بدهید و ببینید که این
24 ساعت چگونه بر شما گذشته. اهل محاسبه باشید. همان طور که یک بازرگان و
یک کاسب دخل و خرج خود و صادرات و وارداتش را حساب میکند، شما ببینید در
این شب و روز که بر شما گذشت، چه چیزی اندوختهاید. چه گفتهاید. یکیک
رفتار و گفتارتان را حسابرسی کنید. از نادرستیها استغفار کنید و سعی کنید
تکرار نشود، و برای آنچه شایسته و صالح و به فرمان حاکم عقل بود، خدا را
شاکر باشید، تا بتدریجبرای شما تخلق به اخلاق ربوبی ملکه بشود. «و
لاتکونوا کالذین نسوا الله فانساهم انفسهم». (3)
حضرت علامه
همواره مراقب نفس خویش بود و از خدا غافل نمیشد و این امر در صورت و
رفتار و حرفشان پیدا بود که ایشان در پیشگاه دیگری قرار گرفته. هر چند به
صورت ظاهر، جسمش با دیگران بود، پیدا بود که در محضر دیگری نشسته است.
در
این باره، مصباح الشریعة میفرماید که: «العارف شخصه مع الخلق و قلبه مع
الله» ; عارف بدنش با خلق و دلش با خداست; «و لامونس له سوی الله، و هو
فی ریاض قدسه متردد و من لطائف فضله متزود» ; توشهاش آن سویی است. قلبی
که او دارد در پیشگاه ملکوت عالم آمد و شد دارد. مونسش ملکوت عالم است.
چنین کسی مراقبت دارد و انسان بر اثر این مراقبت، یواش یواش به صفات ملکوتی متصف میشود و بدان خو میگیرد.
از
خاطرم نمیرود که مرحوم علامه طباطبائی وقتی به من فرمود: «آقا، من هر روز
مراقبتم قویتر است. شب، مشاهدات من، مکاشفات من زلالتر است». هر چه روز
مراقبتشدیدتر باشد، شب مکاشفات زلالتر و صافیتر است.